سه‌شنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۴

گمشده در باد


من معمولاً خوش ندارم از خودم تعريف کنم ، فقط رييس دانشگاهمون که در عين حال يکی از سه معلم درس حجم و در اين حال مشهور ترين مجسمه ساز آذربايجانی هم هست طبق معمول بعد از يک هفته غيبت برأی يک نيم ساعتی يک سری به کلاسمون زده بود و وقتی داشت کار ها رو نگاه ميکرد از اين کار من خوشش اومد.
حالا ميدونيد راجع به کار چی گفت؟ چی بگه خوبه؟؟؟ هيچی! فقط گفت که کار ، يعنی زنی که روی اسب نشسته (اگر با کار دقت کنيد متوجه زنی ميشويد که در توفان روی اسب مرده زجه ميکشه و مو هاشو به باد ميده!) يک ايردی داره يعنی ايراد که نه فقط يک خورده اروتيک شده!!يعنی بيشتر از يک خورده!
البته بنظر من اين از ارزش کار کم نميکنه چون کار فقط اتود هست و هنوز بايد اجرا بشه اون وقت ميشه نظر نهايی رو راجع بکار ابراز کرد.
راجع به اين معلممون يعنی همون رييس دانشگاه هم بايد بگم که در مجسمه سازی کلاسيک برای خودش غوليه و رقيب نداره، سعی ميکنم در آينده از کار هاش بيشتر عکس بگذارم اون وقت ببينم شما هم به همين نتيجه من ميرسيد يا نه.



3 نظر:

Blogger alireza گفت...

یه کامنت برای پست اول‌ت نوشتم و یه سوال هم که یادم رفت بپرسم: اونجا به چه زبانی درس می‌خونی؟
اون موقع که من اونجا بودم سن‌م به دانشگاه رفتن نمی‌رسید و می‌رفتم مدرسه‌ی ایرانی که اتفاقاً خیلی بزرگ و باحال بود و نسبت به یه کشور خارجی که مقایسه می‌کردی خیلی شاگرداش زیاد بود، شاید ۲۰۰ نفر می‌شدیم
هی یادش بخیر

۲:۰۴ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

زیباست ! مثل اینکه به این مدل زن علاقه خاصی داری نه؟ جون اون مجسمه مرمری هم اگه اشتباه نکنکم فیگور زنه همین بود. بهر حال موفق باشی خیلی خوبه که همچین استادی از کار ادم خوشش بیاد.راستی اینجا جایی می شناسی که بشه کار های خوب ( مثل کارهای خودت ) پیدا کرد؟ ممنون میشم. موفق باشی

۱:۲۹ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

سلام !!! بعد از مدتی به بلاگتون سر زدم !! عالی بود !! دوست دارم بیشتر از شما بونم و اگر بشه از شما یاد هم بگیرم ! و آماده به هرگونه تبادل هسنم :) (تو بلاگم گفته بودین تبادل داشته باشیم) منو اگه یادتون نیست به این سایت سر بزنین
با سپاس:)

۳:۴۵ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی